برو تا نشنوی گفتار دلگیر / ز تلخی چون کَبَست، از ژَخَم چون تیر
(اسعد گرگانی)

۱۳۸۷ مهر ۱۱, پنجشنبه

شب؛ سیاهی شب...

شب,سکوت جوانی من,
سیاهی آسمان من,
چه رازها می دانی از دل من,
که بی جز تو دید خیسی چشمان من؟
شب یار من,
که به جز تو شنید صدای دل من؟
سکوتت را می پرستم,
برق ستاره ی آسمانت نور رهایی من,
از تو گر گویم گر توانم نگفتن از اشکهای مولای من,
اشکهای مولای من بر سر چاه,
برچه می بالم بیهوده من؟
شب,سیاهی شب,چه زیبایی شب,
به سان اشکهای من,
عاشقانه صدایت میزنم من,
شب,یار دلربای من,
نفست میکشم شب,
خوش می وزی برگونه های خیس من,
چشمکم میزنی شب؟جوابت می دهم من,
چه ها داری تو ای شب؟
تویی معشوق,عاشقم من شب...
این وبلاگ مربوط به مطالب قدیمی تر ژخ است، برای رفتن به صفحه اول به روز بلاگ ژخ:
1- "اینجا" را کلیک کنید.
2- بر روی "صفحه اول" در منوی سمت راست کلیک کنید.
چنانچه مایل به دیدن مطالب قدیمی تر ژخ هستید، بر روی گزینه های "صفحه اصلی"، "پیام قدیمی تر" و "پیام جدیدتر" بالا کلیک کنید.